پاییز سال ١٣٦٨ بود که «عزیز» غار پنهانی کوهدشت را پیدا کرد. او برای شکار به کوهستان صعبالعبور زده بود و دید که بزهای وحشی به غاری عمیق در ارتفاع ٥٥٠ متری میگریزند و ماجرای کشف بزرگ از اینجا آغاز شد. عقاب نقرهای با بالهای گشاده و شکاری که در منقار داشت، ظرف آبخوری نقره مزین به سر یک گاو، شیردال آب افشان، ریتونی نقره با نیمتنه اسب منقوش. بشقابهای بزرگی با نقش گل کوکب، تنگ طلاکوب نقرهای، جامهای نقرهگون و سه نقاب بزرگ طلا. بیشتر ظرفها و جامها، کتیبهای به خط عیلامی نو بازمانده از قرن هفتم پیش از مسیح داشتند. همین شد که مرد شکارچی از آن روز به بعد، هر صبح به بهانه شکار راهی کلماکره میشد و گنجی که با خود میآورد را یا ذوب میکرد یا قطعهقطعه به قاچاقچیان و عتیقهفروشان میفروخت. زمزمه گنج پنهان به گوش همه رسید و کمکم همه وسوسه شدند و خزانه غار استالکتیت کلماکره خالیتر شد.